معلم لینک



داستان راستان - اثر: شهید استاد مرتضی مطهری (قسمت سوم)

 

برای مشاهده داستان مورد نظر بر روی عنوان آن کلیک را انتخاب کنید.

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - بزنطى

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - هشام و فرزدق

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - بند كفش

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - پسر حاتم

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - مقدمه جلد دوم داستان راستان

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - مرد ناشناس

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - لگد به افتاده

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - تشنه ای که مشک آبش به دوش بود

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - جویاى یقین

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - در جستجوى حقیقت

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - ابواسحق صابى

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - ثمره سفر طائف

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - سخنور

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - گیاه شناس

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - دانشجوى بزرگسال

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - سخنى كه به ابوطلب نیرو داد

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - شهرت عوام

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - شراب در سفره

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - جمع هیزم از صحرا

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - خواهش مسیح









داستان راستان -  جلد اول  اثر: شهید استاد مرتضی مطهری (قسمت دوم)

 

برای مشاهده داستان مورد نظر بر روی عنــــوان آن کلیک را انتخاب کنید.




داستان راستان - مرتضی مطهری - ابواسحق صابى


داستان راستان - مرتضی مطهری - ثمره سفر طائف

داستان راستان - مرتضی مطهری - سخنور

داستان راستان - مرتضی مطهری - گیاه شناس

داستان راستان - مرتضی مطهری - دانشجوى بزرگسال

داستان راستان - مرتضی مطهری - سخنى که به ابوطلب نیرو داد

داستان راستان - مرتضی مطهری - شهرت عوام

داستان راستان - مرتضی مطهری - شراب در سفره

داستان راستان - مرتضی مطهری - جمع هیزم از صحرا

داستان راستان - مرتضی مطهری - خواهش مسیح

داستان راستان - مرتضی مطهری - نسیبه

داستان راستان - مرتضی مطهری - آخرین سخن

داستان راستان - مرتضی مطهری - همسایه نو

داستان راستان - مرتضی مطهری - کارگر و آفتاب

داستان راستان - مرتضی مطهری - در میقات

داستان راستان - مرتضی مطهری - مهاجران حبشه

داستان راستان - مرتضی مطهری - جوان آشفته حال

داستان راستان - مرتضی مطهری - پیراهن خلیفه

داستان راستان - مرتضی مطهری - دو همکار

داستان راستان - مرتضی مطهری - شمشیر زبان

داستان راستان - مرتضی مطهری - یک دشنام

داستان راستان - مرتضی مطهری - دوستی که بریده شد

داستان راستان - مرتضی مطهری - عرق کار

داستان راستان - مرتضی مطهری - بار نخل

داستان راستان - مرتضی مطهری - بنده است یا آزاد؟

داستان راستان - مرتضی مطهری - مزد نامعین

داستان راستان - مرتضی مطهری - نامه اى به ابوذر

داستان راستان - مرتضی مطهری - سلام یهود

داستان راستان - مرتضی مطهری - در ظله بنى ساعده

داستان راستان - مرتضی مطهری - خواب وحشتناک

داستان راستان - مرتضی مطهری - عقیل مهمان على علیه السلام

داستان راستان - مرتضی مطهری - بزنطى

داستان راستان - مرتضی مطهری - هشام و فرزدق

داستان راستان - مرتضی مطهری - بند کفش

داستان راستان - مرتضی مطهری - وامانده قافله

 

 

 

 

 

 

 

 




داستان راستان -  جلد اول  اثر: شهید استاد مرتضی مطهری (قسمت اول)

 

برای مشاهده داستان مورد نظر بر روی عنــــوان آن کلیک را انتخاب کنید.

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - بازار سیاه


داستان راستان - مرتضی مطهری - در خانه اُمّ سلمه

داستان راستان - مرتضی مطهری - درخت خرما

داستان راستان - مرتضی مطهری - شکایت همسایه

داستان راستان - مرتضی مطهری - سفره خلیفه

داستان راستان - مرتضی مطهری - وزنه برداران

داستان راستان - مرتضی مطهری - تازه مسلمان

داستان راستان - مرتضی مطهری - در محضر قاضى

داستان راستان - مرتضی مطهری - در سرزمین منا

داستان راستان - مرتضی مطهری - نماز عید

داستان راستان - مرتضی مطهری - گوش به دعاى مادر

داستان راستان - مرتضی مطهری - نصیحت زاهد

داستان راستان - مرتضی مطهری - در بزم خلیفه

داستان راستان - مرتضی مطهری - ابن سینا و ابن مسکویه

داستان راستان - مرتضی مطهری - غزالى و راهن

داستان راستان - مرتضی مطهری - بازارى و عابر

داستان راستان - مرتضی مطهری - مستمند و ثروتمند

داستان راستان - مرتضی مطهری -امام صادق علیه السلام و گروهى از متصّوفه - قسمت دوم

داستان راستان - مرتضی مطهری - امام صادق علیه السلام و گروهى از متصّوفه - قسمت اول

داستان راستان - مرتضی مطهری - على و عاصم

داستان راستان - مرتضی مطهری - مسیحى و زره على علیه السلام

داستان راستان - مرتضی مطهری - مردى که اندرز خواست

داستان راستان - مرتضی مطهری - مرد شامى و امام حسین علیه السلام

داستان راستان - مرتضی مطهری - اعرابى و رسول اکرم

داستان راستان - مرتضی مطهری - امام باقر و مرد مسیحى

داستان راستان - مرتضی مطهری - در رکاب خلیفه

داستان راستان - مرتضی مطهری - مسلمان و کتابى

داستان راستان - مرتضی مطهری - قافله اى که به حج مى رفت

داستان راستان - مرتضی مطهری - غذاى دسته جمعى

داستان راستان - مرتضی مطهری - همسفر حج

داستان راستان - مرتضی مطهری - بستن زانوى شتر

داستان راستان - مرتضی مطهری - خواهش دعا

داستان راستان - مرتضی مطهری - مردى که کمک خواست

داستان راستان - مرتضی مطهری - رسول اکرم و دو حلقه جمعیت

داستان راستان - شهید مرتضی مطهری - مقدمه جلد اوّل


مجموعه داستانی به ترتیب حروف الفبا - حرف الف

برای مشاهده داستان مورد نظر بر روی عنــــوان آن كلیك را انتخاب كنید.

کپی کردن این مطالب برای همگان مجاز است.

 

 

داستان ابراهیم و عزرائیل

داستان ابلیس و فرعون

داستان ابوریحان بیرونی و مزدور

داستان ابومسلم خراسانی

داستان اثبات عشق

داستان احترام به شایستگان

داستان ادعای نبوت

داستان ادیسون

داستان ارتباط قلبی

داستان ارزش زندگی

داستان ارزش نان

داستان ارزش یك علامت

داستان ازدواج

داستان ازدواج پسر

داستان ازدواج موسی مندلسون

داستان ازدواج نوشین

داستان اسب خوب و قرین بد

داستان اسب لاغر

داستان استاد ریاضی

داستان استاد كمونیست و دانشجوی زیرك

داستان استاد و دانشجو

داستان استاد و شاگرد

داستان استاد و شاگرد

داستان استخدام

داستان استخدام در سازمان سیا

داستان استیضاح وزیر

داستان اسکندر

داستان اشتباه فرشتگان

داستان اشتباه موردی

داستان اشتیاق

داستان اشعار بی معنی

داستان اشك پدر

داستان اشك ها و خنده ها

داستان اصالت خانواده

داستان اعتراض شیطان

داستان اعتراف

داستان اعتیاد ناخواسته

داستان اعدام بابک خرمدین

داستان اعدام دندانپزشک

داستان افتادن در چاه

داستان افتخار پدر بزرگ

داستان افکار دیگران

داستان اکسیژن

داستان الاغ پیر فرصت طلب

داستان الاغ مرده

داستان الماس كجاست؟

داستان الماس وجود

داستان الهه ی عشق و باروری

داستان امروز را دریاب

داستان امنیت در دستگاه دیوانی

داستان امنیت و آزادی

داستان امید

داستان امید

داستان امید به زندگی

داستان انتخاب شوهر

داستان انتخاب وزیر

داستان انتظار

داستان انسان خوشبخت

داستان انسان و جهان

داستان انشا درباره خدا

داستان انعكاس عشق

داستان انیشتن و چارلی چاپلین

داستان انیشتین و راننده

داستان انیشتین و سفره هفت سین دكتر حسابی

داستان او به دیدن خدا آمده بود

داستان اول رئیس

داستان اولین عشق

داستان ایثار

داستان ایثار در كودكی

داستان ایرانی شناسی

داستان ایمان

داستان ایمان در گوشه خیابان

داستان ایمان واقعی

داستان این كجا و آن كجا؟

داستان این نیز بگذرد

مجموعه داستانی به ترتیب حروف الفبا - حرف آ

برای مشاهده داستان مورد نظر بر روی عنــــوان آن كلیك را انتخاب كنید.

کپی کردن این مطالب برای همگان مجاز است.

 

داستان آب كوثر

داستان آبدارچی در مایکروسافت

داستان آتش بر فراز کوه

داستان آتش گرفتن خانه

داستان آخرین آغوش

داستان آخرین كمك

داستان مكار

داستان و مرد روستایی

داستان آداب دعا

داستان آدرس بهشت و جهنم

داستان آدم هفت خط

داستان آدمخواران

داستان آرام ترین انسان

داستان آرام كردن كودك

داستان آرامش

داستان آرایشگر امریكایی و مهندس ایرانی

داستان آرایشگر ناشی

داستان آرایشگر و خدا

داستان آرزو

داستان آرزو

داستان آرزو - 2

داستان آرزوهای بزرگ

داستان آرزوهای شب کریسمس

داستان آرزوی پر ماجرا

داستان آرزوی پیرزن

داستان آرزوی زن

داستان آژی دهاگ (آستیاگ)

داستان آسانسور

داستان آشپز و مگس

داستان آفرینش

داستان آایمر دوست داشتنی

داستان آلفرد نوبل

داستان آمریكا یا روسیه؟

داستان آموزش تیراندازی

داستان آموزگاران ما

داستان آموزنده برای جوانان

داستان آهنگر

داستان آهنگر 2

داستان آهنگر 3

داستان آهنگری خدا

داستان آیا تا به حال پلی ساخته ایم؟

داستان آیا شما خدا هستید؟


داستان کوتاه پند آموز شایعه»


داستان غیبت و شایعه

زنی در مورد همسایه اش شایعات زیادی ساخت و شروع به پراکندن آن کرد. بعد از مدت کمی همه اطرافیان آن همسایه از آن شایعات باخبر شدند. شخصی که برایش شایعه ساخته بود به شدت از این کار صدمه دید و دچار مشکلات زیادی شد. بعدها وقتی که آن زن متوجه شد که آن شایعاتی که ساخته همه دروغ بوده و وضعیت همسایه اش را دید از کار خود پشیمان شد و سراغ مرد حکیمی رفت تا از او کمک بگیرد تا شاید بتواند این کار خود را جبران کند.

حکیم به او گفت: به بازار برو و یک مرغ بخر آن را بکش و پرهایش را در مسیر جاده ای نزدیک محل زندگی خود دانه به دانه پخش کن.» آن زن از این راه حل متعجب شد ولی این کار را کرد.

فردای آن روز حکیم به او گفت حالا برو و آن پرها را برای من بیاور آن زن رفت ولی چهار تا پر بیشتر پیدا نکرد. مرد حکیم در جواب تعجب زن گفت انداختن آن پرها ساده بود ولی جمع کردن آنها به همین سادگی نیست همانند آن شایعه هایی که ساختی که به سادگی انجام شد ولی جبران کامل آن غیر ممکن است.

مواظب باشیم آبی که ریختیم دیگر جمع نمی شود

پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:

در شب معراج، مردمى را دیدم که چهره هاى خود را با ناخنهایشان مى خراشند. پرسیدم: اى جبرئیل، اینها کیستند؟
گفت: اینها کسانى هستند که از مردم غیبت مى‌کنند و آبرویشان را مى‌برند.
تنبیه الخواطر: ۱ ، ۱۱۵»


داستان کوتاه ایمان واقعی بازرگان

روزی بازرگان موفقی از مسافرت بازگشت و متوجه شد خانه و مغازه اش در غیاب او آتش گرفته

و کالا های گرانبهایش همه سوخته و خاکستر شده اند و خسارت هنگفتی به او وارد آمده است

فکر می کنید آن مرد چه کرد؟

خدا را مقصر شمرد و ملامت کرد؟

و یا اشک ریخت ؟

نه …

او با لبخندی بر لبان و نوری بر دیدگان سر به سوی آسمان بلند کرد

و گفت : خدایا ! می خواهی که اکنون چه کنم؟

مرد تاجر پس از نابودی کسب پر رونق خود تابلویی بر ویرانه های خانه و مغازه اش آویخت که روی آن نوشته بود :

مغازه ام سوخت ! اما ایمانم نسوخته است ! فردا شروع به کار خواهم کرد!


داستان کوتاه ایمان واقعی بازرگان

روزی بازرگان موفقی از مسافرت بازگشت و متوجه شد خانه و مغازه اش در غیاب او آتش گرفته

و کالا های گرانبهایش همه سوخته و خاکستر شده اند و خسارت هنگفتی به او وارد آمده است

فکر می کنید آن مرد چه کرد؟

خدا را مقصر شمرد و ملامت کرد؟

و یا اشک ریخت ؟

نه …

او با لبخندی بر لبان و نوری بر دیدگان سر به سوی آسمان بلند کرد

و گفت : خدایا ! می خواهی که اکنون چه کنم؟

مرد تاجر پس از نابودی کسب پر رونق خود تابلویی بر ویرانه های خانه و مغازه اش آویخت که روی آن نوشته بود :

مغازه ام سوخت ! اما ایمانم نسوخته است ! فردا شروع به کار خواهم کرد!


داستان دو همسایه


دو همسایه

روزی مردی برای خود خانه ای بزرگ و زیبا خرید که حیاطی بزرگ با درختان میوه رنگارنگ داشت. در همسایگی او خانه ای قدیمی بود که صاحبی حسود داشت و همیشه سعی می کرد اوقات او را تلخ کند. روزی همسایه حسود یک سطل را پر از زباله کرد و کنار خانه همسایه اش گذاشت، چون مطمئن بود ریختن آشغال همسایه اش را آزار می دهد و با اشتیاق منتظر داد و بیداد همسایه نشست.
از آنطرف، همسایه خوشحال از خواب برخاست و همین که به ایوان رفت دید یک سطل پر از زباله در ایوان است. او هم سطل را تمیز کرد، برق انداخت و آن را از میوه های تازه و رسیده حیاط خود پر کرد و برای همسایه برد. وقتی همسایه صدای در زدن او را شنید خوشحال شد و پیش خود فکر کرد این بار دیگر برای دعوا آمده است. اما وقتی در را باز کرد، یک سطل پر از میوه های تازه و رسیده دید که رویش یک یادداشت بود: "هر کس آن چیزی را با دیگری قسمت می کند که از آن بیشتر دارد، امیدوارم از میوه ها لذت ببری، دوست من"

هر کس آن چیزی را با دیگری قسمت می کند که از آن بیشتر دارد»



داستان کوتاه، داستان آموزنده، داستان های کوتاه، داستان های آموزنده، داستان دو همسایه،



مجموعه کامل داستان راستان» اثر شهید استاد مرتضی مطهری

 

برای دسترسی به این مجموعه ارزشمند روی لینک زیر کلیک کنید:

 

داستان راستان شهید مرتضی مطهری

 

 

داستان راستان، داستان راستان شهید مرتضی مطهری، داستان راستان مرتضی مطهری، داستان مرتضی مطهری، داستان های کوتاه و آموزنده، داستان های کوتاه از مرتضی مطهری، داستان های آموزنده شهید مطهری

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

گروه جغرافیا ناحیه 2 کرمانشاه خودرو و مکانیزمهای آن lis-chat دانستنیهایی درباره ویپ a coward pussy عشق است زنده ياد ناصر خان حجازي و استقلال فایل اکی مرجع فروش و خرید انواع پایان نامه ، تحقیق ، مقاله ، پروژه ، ترجمه ، پاورپوینت ، انواع طرح های کسب و کار و ... negarebaranc گروه ادبیات عرب شهرضا دعای قوم بنی اسرائیل برای فرج حضرت موسی...!!!